مهارتهای فرآیند تدریس

فرآیند تدریس، مجموعه ی اعمالی است سنجیده، منطقی و پیوستی که به منظور ارائه درس از طرف معلم صورت می گیرد. توانائیهایی که معلم برای اجرای این اعمال کسب می کند. مهارتهای فرآیند تدریس نامیده می شود. مهارتهای فرآیند تدریس را مطابق نمودار (1) زیر به سه بخش و مرحله کلی می توان تقسیم کرد:

الف- مهارتهای قبل از تدریس

ب- مهارتهای ضمن تدریس

ج- مهارتهای پس از تدریس

ادامه نوشته

طبقه بندی هدفهای آموزش بلوم

بنجامین بلوم در سال 1956 برای اولین بار طبقه بندی هدفهای آموزشی را در سه حیطه عمده تقسیم کرد که به عنوان حیطه شناختی عاطفی و روانی حرکتی معروفند. تقسیم بندی هدفهای آموزشی بلوم در حیطه شناختی به شرح زیر است:

ادامه نوشته

چگونه می توان اثر بخشی معلمان را افزایش داد

- رهیافتها

معلمان بعضاً به تجدید نظر در شیوه های آموزشی التفات نداند علت آن می تواند:

الف- آگاهی نداشتن از تغییر لازم     

ب- نبود دانسته ها و مهارت های لازم

ج- بی اعتقادی به نتیجه تغییر روش باشد.

 

الف- آگاهی نداشتن از تغییر لازم:

بعضی معلمان تغییر روش آموزشی را لازم نمی دانند آنها باور دارند که وظیفه خود را به خوبی انجام می دهند و یا لا اقل آن چه را می توانند عمل می کنند. اینان ضرورت تغییر روش را در جنبه هایی از کارکرد تدریس خود نمی پذیرند در این باب تلاشهایی به منظور افزایش اثر بخشی معلمان شده است تا معلمان را از عملکرد خود آگاه کنند یکی از روشها آن است که عملکرد معلم را در کلاس درس زیر نظر بگیریم سپس نتیجه را با معلم در میان بگذاریم. آن چه از این کار به دست می آید باید با موارد مشابه مقایسه شود. البته به معلمان کارآمد توجه می شود به این ترتیب معلم از چند و چون کار خود آگاه می شود سپس معلم طرح اصلاحی را تدوین می کند تا برای مدتی کم آزمایش شود مشاهدات تا رضایت معلم از پیشرفت خود ادامه می یابد.

ب- فقدان دانش و مهارت های کافی برای ایجاد تغییر:

این که فقط نیاز به تغییر را بشناسیم در خیلی از موارد ما را به مقصود نمی رساند دستیابی به پیشرفت آموزشی به داشته ها و مهارتهای معلم بستگی دارد. البته معلم باید مفاهیم پیچیده را توضیح دهد. اما شیوه های دیگری هم برای اصلاح آموزش داریم که دستیابی به آنها به مهارت معلم نیاز دارد. معلمان می توانند مهارتهای خود را از منابع زیر بدست آورند.

1- دوره کارآموزی قبل از خدمت

2- کتابهای راهنما و دستورالعملها

3- دوره کارآموزی ضمن خدمت

ج- بی اعتمادی به تغییر روش آموزشی:

بعضی از معلمان بر این باورند که تاثیرشان در زندگی دانش آموزان اندک است بحث بر سر این نیست که این معلمان چه می گویند و چه می کنند بلکه آن است ه آن ها نمی توانند در تدریس خود موفق باشند. بیشتر دانش آموزان آن ها همواره در یادگیری ناموفق اند و معلمان آن را به ویژگی های دانش آموزان و یا ناهنجاریهای خانوادگی آنها نسبت می دهند بنابراین مقاومت این معلمان در برابر هر گونه تغییر تعجبی ندارد. باید به این گونه معلمان نشان داد که می توانند موجب تحول در زندگی دانش آموز باشند. به ویژه لازم است که ارتباط میان آن چه می دانند و می کنند را از سویی و آن چه که دانش آموز ایشان یاد می گیرند را از سوی دیگر مشاهده کنند و این تنها در صورتی است که تغییر شیوه آموزشی به یادگیری هر چه بهتر دانش آموزان بیانجامد و در نتیجه این معلمان احتمالاً باورهای خود را تغییر می دهند و فعالیتهایی متناسب تر را پیش می گیرند.

2- حمایت از تلاشهایی که به اصلاح می انجامد

هر معلمی نمی تواند بدون پشتیبانی دیگران در عملکرد خود موفق باشد. در واقع هم معملمانی که خواستار تغییر در روند آموزش هستند دشواری هایی دارند و شاید هم گاهی میدان را خالی کنند اگر از آن ها پشتیبانی نشود شاید دست از ادامه راه بردارند در واقع هر تغییری نیاز به زمان دارد. اگر زمان لازم در اختیار معلم قرار نگیرد وی کار را رها می کند و ناامید می شود بنابراین اگر فعالیتهای اصلاحی موفقیت آمیز باشد مدیران و معلمان نیاز دارند تا از حمایتهای لازم برخوردار شوند.

تدارک فرصتهایی برای بهره مندی از لغزشها:

معلمانی که خواهان تغییر هستند حتما لغزشهایی خواهند داشت اگر به این دلیل سرزنش شوند دست از ادامه راه بر می دارند و به فعالیتهای عادی می پردازند مسئوولان آموزشی باید معلمان را به هنگام خطا سرزنش نکنند و معلمان باید بفهمند که تغییر روند آموزشی برای آموزش و بهره مندی ایشان است.

فراهم ساختن فرصتهایی برای یادگیری از دیگران

تدریس بیشتر مدارس دنیا یک شغل است هر یک از معلمان بیشتر وقت خود را درکلاسهای درس با دانش آموزانشان می گذرانند آنها کمتر با بزرگسالان ارتباط دارند وقتی مدیران به کلاس درس یکی از معلمان وارد می شود مقصودشان بیشتر قضاوت در مورد تدریس معلم است و کمتر در فکر کمک به وی هستند تا روند آموزش پیشرفت کند. مدیران اغلب کلاس های معلمان را بطور جداگانه بررسی می کنند و آن ها را با هم مقایسه نمی کنند معلمان باید فرصت داشته باشند تا از دیگران بیاموزند این امر پیشرفت تدریس لازم است.

رویارویی با معلمان به عنوان افراد:

همواره به معلمان گفته شده است که با دانش آموزان خود به عنوان افراد مستقل روبرو شوند اما باید فرض کرد که همه ی معلمان یکسان هستند به عبارت دیگر همواره در شناسایی تفاوتهای فردی میان معلمان شکست می خورند تا اینکه به آنها توصیه کنند که شیوه ی تدریس خود را با تفاوتهای فردی دانش آوزان سازگار کنند. در صورتی که فقط کافی است متناسب با نیاز معلم از او حمایت شود. به عنوان مثال هایکینز بیان می کند معلمی که به راحتی خود را به خطر می اندازد به آن گونه محیط آموزشی نیاز دارد که به وی میدان دهد. با اینکه لا اقل از نظر روانی و احساسی وی را حمایت کنند. بر عکس یک معلم محافظه کار در چنین محیطی دچار اضطراب می شود و دست از تلاش بر می دارد اگر قرار است که این معلم هم اثر بخش باشد به محیط آموزشی متفاوتی نیاز دارد.