رئیس نمونه!

شنیدم رئیسی گرانمایه بود
که غمخوار مرئوس دون پایه بود
نه اهل ریا و نه مست غرور
نه چون برخی از همگنان بی شعور!
دو چشمش پر از اشک و دل، ریش ریش
که خوردی غم کارمندان خویش
اتاقش نه چون مخزن راز بود
درِ آن به روی همه باز بود
نگویی مرا :«از نشانش بگو!»
چه گویم؟ ندارم نشانی از او!
همان اوّلِ شعر، عارض شدم:
که من هم شنیدم، ندیدم خودم!

 رمز فایل: www.downloadha.com
رمز فایل: www.downloadha.com